قبیله نخعيکي از روشهای درک علل وقوع و سرانجام حوادث اثرگذار قرن اول هجری، شناخت نقش روابط قبيلهای حاکم بر مناطق شهری و فضاهای عقيدتی و سياسی است. از اين ميان میتوان برای نمونه قبيله «نخع» را که شاخهای از قبيله مشهور مذحج و یمانی است، مورد بررسی قرار داد. اين قبيله به دليل آشنايی با اسلام در زمان حيات نبوی به واسطه امام علی (علیهالسلام) و سکونت در عراق و مشارکت در حوادثی که به نوعی با تاريخ تشیع مربوط میشود، مبحث اين مقال است. فهرست مندرجات۲ - خاستگاه قبیله نخع ۳ - گرایش نخع به اسلام ۴ - ادعای نبوت اسود عنسی ۵ - فتوح اسلامی ۶ - اسکان و شهرسازی ۷ - جنبش نخعیها علیه عثمان ۸ - نقش نخعیها در تثبیت حکومت امام علی ۹ - موقعیت نخعیها در نبرد جمل ۱۰ - موقعیت نخعیها در نبرد صفین ۱۱ - موقعیت نخعیها در نبرد نهروان ۱۲ - کارگزاران نخعی امام علی ۱۲.۱ - مالک اشتر ۱۲.۲ - هانی بن هوزه نخعی ۱۲.۳ - کمیل نخعی ۱۳ - قیام حجربن عدی کندی (۵۱ ق) ۱۴ - موقعیت نخع در قیام حسین بن علی ۱۵ - موقعیت نخعیها در حرکت مختار(۶۶ ق) ۱۶ - واقعه دیر جماجم ۱۷ - نتیجهگیری ۱۸ - پانویس ۱۹ - منبع ۱ - توصیف اجمالیقبیله «نخع» شاخهای از قبیله بزرگ عرب یمانی در جزیره العرب، یعنی «مذحج» است. موضعگیری این طایفه عرب در مقایسه با دیگر طوایف مذحجی در حوادث سیاسی و فرهنگی تاریخ اسلام، به طور مستقل بوده است. برخی از بزرگان نخعی با فراگیری علوم اسلامی و تبعیت از سیره علمی و عملی اهلبیت (علیهالسّلام)، میراثی عظیم از وفاداری و اطاعت در عرصههای اجتماعی و سیاسی بر جای گذاشتند. نخعیها در جبهههای گوناگون تاریخ اسلام حضور داشتهاند و همین امر باعث شده است اخبارشان به کرات نقل شود. فرضیهای که در این مقاله به دنبال اثبات آن هستیم، این است که: «قبیله نخع مورد توجه اهل بیت (علیهالسّلام) بوده و بزرگان این قبیله به ویژه در مراحل حساس تاریخ تشیع، در کنار اهل بیت (علیهالسّلام) حضوری اثر گذار داشتهاند.» در این مقاله با استفاده از منابع اصلی در حوزههای گوناگون تاریخ، رجال، روایت و حدیث، تفسیر، لغت و ادب، سعی شده با روش نقلی، توصیفی و تحلیلی و در برخی موارد نقادانه، این موضوع مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد. ۲ - خاستگاه قبیله نخعقبیله نخع شاخهای از قبیله مذحج است. نام اصلی نخع، جسر بن عمرو بن عله است که به دلیل دوری از قبایل دیگر به «نخع» شهرت یافت. [۱]
عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییزالصحابه، تحقیق عادل احمد و عبدالموجود، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۷۸.
اگرچه برخی بر این عقیدهاند که نخع در اصل از قبایل نزاری بوده که از آنها جدا شده و بهمن رفته، خود را به مذحج منتسب کرده است. [۲]
بکری، عبدالله، معجم مااستعجم، مصطفی السقا، الطبعه الثالثه، بیروت:عالم الکتاب، ۱۴۰۳ق، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۶۳-۶۷.
ولی در حقیقت این قبیله در اصل از قبایل یمانی بوده است. طبری نخع را به اشتباه جزو قبایل قضاعه آورده است. [۴]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، ج۲، ص۵۳۵.
سکونتگاه نخستین این قبیله، منطقه بین جران تا صنعا بوده است. [۵]
همدانی، حسین، صفه جزیره العرب، تحقیق محمد بن علی الاکوع، بغداد: دارالثقافه العامه، ۱۹۸۹م، ص۱۷۶-۱۷۸.
[۶]
یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران:علمی و فرهنگی، ۱۳۸۱، ج۱، ص۲۰۲.
قبیله نخع در طی فتوح اسلامی، در عراق به ویژه شهر کوفه و در مناطق شام مستقر شد. [۷]
ابن خلدون، محمد، تاریخ، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۲-۳.
مهمترین طوایف نخع عبارتند از: «صهبان»، «جذیمه»، «حارثه»، «سعد بن مالک»، «کلیب» و «بنوالهیه» (ابن کلبی)، قبیله نخع در بین شاخههای متعدد مذحجی جایگاه مهمی دارد؛ چه اینکه در حوادث پیش از اسلام در یمن و دربار دولت ساسانی اخباری درباره آنها موجود است. [۸]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، ج۲، ص۵۳۵.
۳ - گرایش نخع به اسلامپیش از حضور نمایندگان قبایل عرب در مدینه، برخی از اعراف یمنی تمایل خود را برای پذیرش اسلام اعلام کرده بودند؛ چه اینکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با اعزام مبلغان، کارگزارن و فرماندهان خویش بهمن، زمینه پذیرش عمومی اسلام را در این منطقه فراهم آورد. واقدی مینویسد: با حضور علی (علیهالسّلام) در یمن گروهی از قبیله مذحج که مالک بن حارث نخعی هم در بین آنها بود، اسلام آوردند. در سال نهم هجری نخعیها نیز در کنار سایر قبایل عرب به مدینه آمدند. انگیزه این حضور را میتوان در چند مورد خلاصه نمود: ۱. اعلان اسلامپذیری خود و اطاعت از حکومت اسلامی؛ ۲. تفحص در مورد دین اسلام. در این دیدار ارقم بن یزید مسلمان شد. نخستین بار دو نفر از این قبیله (نخع) به نامهای ارطاه بن کعب و ارقم بن یزید (جهیش) به سفارش معاذ بن جبل به مدینه آمدند. ابن سعد این دو خبر را در یک وفد ذکر کرده است. وفد نخع به همراه دویست نفر از مردان این قبیله به سرپرستی زراره بن عمرو نخعی به مدینه رسید و در محلی به نام «دارالضیافه» فرود آمدند. و اسلامشان را به آن حضرت عرضه داشتند. در این وفد، گروهی از ابناء (ایرانیان یمنی) هم حضور داشتند. [۱۴]
ابن ابی شیبه، عبدالله بن محمد، مصنف ابن ابی شیبة فی الاحادیث و الآثار، تحقیق سعید محمداللحام، بیروت: دارالفکر، ۱۴۰۱ق، ۱۴۰۱ق، چ۳، ص۱۱۴۵.
[۱۵]
عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییزالصحابه، تحقیق عادل احمد و عبدالموجود، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق، ج۷، ص۲۴۱.
[۱۶]
عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییزالصحابه، تحقیق عادل احمد و عبدالموجود، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۴۶۳.
برخی این وفد را آخرین وفد اعراب به مدینه ذکر کردهانند. [۱۷]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، ج۲، ص۴۷۳.
پیامبر کسانی چون ارطاه بن کعب و زراره بن عمرو را بر امور مربوط به نخع گماشت.۴ - ادعای نبوت اسود عنسیپس از وفد، مهمترین اتفاقی که در زمان حیات نبوی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در یمن رخ داد، ادعای دروغین فردی از قبیله مذحج به نام اسود عنسی بود. وی کاهنی از قبیله «عنس» بود و در ذیحجه سال دهم هجری، دعوی خود را اظهار و مناطق بین نجران تا صنعاء (سکونتگاه قبیله نخع) را تصرف نمود. مالک بن حارث و دیگر مردم نخع برای مقابله با اسود به میدان آمدند و در دفع وی حضور یافتند. [۱۹]
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت: دارالفکر، ۱۴۱۵ق، ج۴۹، ص۴۸۲-۴۵۹.
از هشت روایت طبری در مورد این حادثه، هفت روایت به نقل از سیف بن عمر تمیمی است. در این هفت روایت، سیف ادعا میکند طوایف مذحج به جز نخع با اسود بودند. [۲۰]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، ج۲، ص۵۴۰.
[۲۱]
ابن خلدون، محمد، تاریخ، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۶۶-۶۷.
با توجه به موقعیت ضعیف و غیرثقه بودن سیف در نزد علمای رجالی، و غیرواقعی بودن و عدمتطابق گزارشهای او با سایر متون و ناسازگاری با واقعیات طبیعی، نمیتوان روایت سیف را پذیرفت، به علاوه، طبری خود نقل میکند: تنها قبایل عنس و بنوالحارث و بنوولیعه (بنو ولیعه از مذحج نیست.) به اسود پیوستند و رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای این فتنه از کمکهای قبایل مراد (مذحج) و همدان بهره برد. [۲۲]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، ج۲، ص۴۶۴.
[۲۳]
عسکری، مرتضی، عبدالله بن سبا و اساطیر اخری، الطبعه السادسه، التوحید، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۲م، ج۲، ص۱۷۲.
۵ - فتوح اسلامیقبیله نخع در نخستین تحریکات نظامی مرزی مدینه در دوران خلافت ابوبکر و عمر مشارکت داشتهاند. در بحث فتوح اسلامی، یکی از منابع فتوحنویسان مسلمان، روایاتی بوده که توسط نخعیان نقل میشده است؛ اما آنچه در ارزیابی این روایت باید مدنظر قرار گیرد، آن است که بسیاری از روایات، منقول از سیف بن عمر تمیمی است. او در تعصب قبیلهگرایی معروف و در تفکیک قبایل شمالی و جنوبی در گزارشهایش روبروی قبیله نخع قرار گرفته است. [۲۴]
ابن خلدون، محمد، تاریخ، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۶۸-۶۹.
به علاوه آنکه ویژگیهای مکتب کوفه و عراق در میان راویان و اخباریان هم تاثیرگذار بوده است. میتوان گفت: اولین رگههای فتوح در زمان اعزام نخستین فرماندهان به عراق صورت گرفته است. اگرچه این برخوردها را نمیتوان به عنوان فتح یاد کرد، ولی در حقیقت راه را برای مسلمانان و تحریک آنان به پیشروی به سوی توسعه قلمرو اسلامی هموار میکرد؛ چه اینکه برخی از نخعیها در کنار ابوعبیده شقفی، فرمانده مسلمانان، با ارتش ساسانی جنگیدند. ابن ابیالدنیا روایتی نقل میکند که به نظر منطقی و معقول نمیآید. وی به روایت از شیوخ نخعی مینویسد: علت همیاری نخع با سپاه اسلام در این جنگ آن بود که آنها در یکی از وادیهای یمن صدای جنیانی را شنیدند که آنها را به شکست سپاه ساسانی و ثوابی که نصیبشان میشود، تحریک میکردند. همین امر باعث شد نخعیها در قادسیه نقش ویژهای داشته باشند. [۲۵]
ابن ابیالدنیا، عبدالله بن محمد بن سفیان، الهواتف، ص۶۵.
[۲۶]
ابن ابیالدنیا، عبدالله بن محمد بن سفیان، الهواتف، ص۶۶.
به گزارش طبری، عمر پس از فراخوان اعراب برای حرکت به سوی مرزها، از تعداد ۲۳۰۰ نخعی که به مدینه آمده بودند، نیمی را به عراق و نیمی دیگر را به شام رهسپار کرد. [۲۷]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، ج۳، ص۴.
جنگ قادسیه، مهمترین واقعه در نخستین فتوح اسلامی در شرق و نقطه آغازین نبرد جدی با امپراتوری ساسانی و فروپاشی دفاعی آن دولت در مرزها به شمار میآمد. در این جنگ، زنان و مردان نخعی تحت نظر و فرماندهی سعد بن ابیوقاص زهری بودند. [۲۸]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، ج۳، ص۶۵.
ابن ابیشیبه تعداد نخعیهایی که در این نبرد حضور داشتهاند را ۲۳۰۰ یا ۲۵۰۰ نفر ذکر میکند. نخعیها پرچمدار مسلمانان بودند و قیس بن مکشوح مرادی، فرماندهی بخشی از نیروها را بر عهده داشت. [۲۹]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، ص۷۶.
زنان نخعی نیز در کار تجهیز نیروها و آبرسانی، به مردان یاری میرساندند. [۳۰]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، ص۵۸۱-۵۸۲.
عمر پس از پایان جنگ قادسیه در مورد قبیله نخع گفت: نخعیها چنان نیرو داشتند که مردم از آنها فرار کردند. [۳۱]
ابن ابیشیبه، عبدالله بن محمد، مصنف ابنابی شیبه فی الاحادیث و الآثار، تحقیق سعید محمداللحام، بیروت: دارالفکر، ۱۴۰۱ق، مصنف ابن ابی شیبة فی الاحادیث و الآثار، ج۸، ص۱۴.
قبیله نخع در فتح ایران نیز شرکت داشتند. [۳۲]
بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، بیروت: دارالفکر، ج۶، ص۳۲۲-۳۲۳.
[۳۳]
بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، بیروت: دارالفکر، ج۶، ص۳۳۲.
فتح دمشق از دیگر نمونههای حضور نخع در فتوح اسلامی است. [۳۴]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، ج۳، ص۵۲.
[۳۵]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، ج۳، ص۴۴۱.
در بین مشاهیر مذحجی حاضر در این منطقه، نام مالک بن حارث نخعی به چشم میخورد. مالک در پیکار «یرموک» حضور داشت و در این نبرد بود که به علت قطع رگ چشمش به «اشتر» شهرت یافت. [۳۶]
دینوری، احمد بن داود، اخبارالطوال، ۱۹۶۰م، ص۱۲۰.
[۳۷]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، ج۳، ص۴۰۱.
۶ - اسکان و شهرسازیکوفه در سال هفده هجری زمانی که سعدبن ابیو قاص فرماندهی نیروهای فتوح اسلامی در شرق را بر عهده داشت، ساخته شد. سعد قبایل همراهش را در این شهر مستقر نمود. برخی بر این عقیدهاند که اسکان اعراب در این شهر، بر اساس جمعیت، شهرت، اهمیت و دستهبندی عرب شمالی و جنوبی بوده است. [۳۸]
بکری، عبدالله، معجم مااستعجم، مصطفی السقا، الطبعه الثالثه، بیروت: عالم الکتاب، ۱۴۰۳ق، ۱۴۰۳ق، ص۱۶۳.
اما به نظر میرسد روند سکونت اعراب در کوفه، ارتباط بسیاری با روابط آنان با یکدیگر پیش از اسلام داشته است.سعد، یمنیها و نزاریها را در چهار قسمت مسکن داد: ربع اول برای مردم مدینه، ربع دوم برای تمیم و همدان، ربع سوم برای بکر و کنده و ربع چهارم برای اسد و مذحج. [۳۹]
بکری، عبدالله، معجم مااستعجم، مصطفی السقا، الطبعه الثالثه، بیروت: عالم الکتاب، ۱۴۰۳ق، ۱۴۰۳ق، ص۱۶۳.
و نیز در مورد گروهبندی اعراب در کوفه [۴۰]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، ج۳، ص۴۸۰-۴۷۹
و روایات بلاذری و ابن کلبی و ابومخنف. از نظر جغرافیایی نیز بنی اسد در جهت شمال غربی، عبدالقیس سمت قبله و قبایل یمنی در جنوب کوفه مستقر شدند. از این گروهها، تعداد قبایل و افراد یمنیها بیشتر بودند و از این بین، تعداد دوازده هزار نفر از آنها جزو قبیله مذحج بودند. [۴۱]
شریف قرشی، باقر، حیاه الامام حسین (علیهالسّلام)، نجف: مطبعه الآداب، ۱۹۷۴م، ۱۹۷۴م، ج۲، ص۴۳۲-۴۳۷.
سعد، سه قبیله بنی اسد، کنده و نخع را در سمت قبله مستقر کرد و بین هر قبیلهای راهی برای عبور قرار داد. [۴۲]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، ج۳، ص۱۴۸-۱۵۰
در زمان امویان که برای تثبیت فتوح و کنترل نقاط دوردست، قبایل عرب را برای اسکان در مناطق مفتوحه تحریک میکردند، نخعیها به خراسان و بلاد دیگر مهاجرت نمودند. [۴۳]
یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۸۱، ۱۳۸۱، ص۴۰.
اسکان شاخهای از نخع در شام، پس از دستور عمر برای حضور نخع در فتوح شام بوده است.۷ - جنبش نخعیها علیه عثمانبا توجه به گزارشهای تاریخی موجود، میتوان ارزیابی کرد که در ایام حکومت عثمان (۲۳-۳۵ هـ) ، بسیاری از مبانی اسلامی در حوزههای مختلف اجتماعی کمرنگ و حتی حذف گردید. زندگی سیاسی خلیفه نمونهای از این مدعاست. انحصارطلبی حزب بنی امیه موجب شد والیان و کارگزاران خلیفه به اجحاف و ستم بر مردم روی آورند. آنان در اداره مناطق تحت اختیارشان اقتدار لازم را نداشتند؛ به علاوه بیحرمتی دستگاه خلافت نسبت به صحابه رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای گروههای مختلف قابل تحمل نبود؛ بر همین اساس نارضایتی و اعلام انزجار عمومی از رفتار و سلوک کارگزاران خلیفه در شهرهای مصر، کوفه و بصره شدت گرفت و دستگاه خلافت که نتوانسته بود معترضان را راضی و مجاب نماید، با هجوم گروههای مختلف مردم به سوی مدینه، محاصره شد و خلیفه به قتل رسید. نخستین کسی که در کوفه عثمان را خلع کرد، عمرو بن زراره نخعی بود. [۴۵]
ابن ابیشیبه، عبدالله بن محمد، مصنف ابن ابیشیبه فی الاحادیث و الآثار، تحقیق سعید محمداللحام، بیروت: دارالفکر، ۱۴۰۱ق، ج۳، ص۱۱۴۵-۱۱۴۶.
علت این امر، لاابالیگری و اعمال ضد اسلام ولید بن عقبه، والی کوفه بود. رفتار سعید بن عاص، جانشین ولید و افتضاح مغیره بن شعبه نیز مزید بر علت بود. تغییرات پی در پی والیان کوفه بدون توجه به فضای دینی و اجتماعی کوفه و توجه به نیازهای عمومی جامعه اسلامی، زمینه تنشها را در این شهر تشدید میکرد. از دید مردم، تنها کسی که میتوانست جلوی چنین کارهایی را بگیرد، خلیفه بود. اعتراض کوفیان به خلیفه بینتیجه بود؛ لذا گروهی از مردم و برخی از بزرگان قبیله نخع مثل اسود بن یزید و علقمه همراه با مالک بن حارث (اشتر) نخعی از شهر خارج شدند. این گروه که به «اهل القادسیه» معروف بودند، به شام تبعید شدند. در کنار اینان کسانی چون اسود بن یزید نخعی، علقمه بن قیس نخعی، جندب بن عمرو خزاعی، صعصعه و برادرش زید بن صوحان عبدی، کمیل بن زیاد نخعی و عمیر بن ضابی برجمی هم قرار داشتند. برخی از بزرگان کوفه برای میانجیگری به مدینه رفتند. [۴۶]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، ج۳، ص۴۳۱-۴۳۲.
اما خلیفه آنها را تحقیر کرد. [۴۷]
ابن ابیشیبه، عبدالله بن محمد، مصنف ابن ابیشیبه فی الاحادیث و الآثار، تحقیق سعید محمداللحام، بیروت: دارالفکر، ۱۴۰۱ق، ج۳، ص۱۰۶۵-۱۰۶۶.
از سوی دیگر مالک و یارانش در شام امنیت را از دربار معاویه ربودند و با مردم ارتباط برقرار کردند. آنان پس از مدتی به کوفه بازگشتند. این امر خلیفه را بر آن داشت تا سعید بن عاص را عزل و ابوموسی اشعری را به عنوان والی، رهسپار کوفه نماید. [۴۸]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ترجمه محمدباقر محمودی، بیروت: موسسه الاعلمی، ۱۳۹۴ق، ۱۳۹۴ق، ج۵، ص۵۳۴-۵۳۵.
اما انتصاب اشعری و تغییر والیان سایر ولایات از خشم مردم نکاست. نخع در این حوادث سهم مهمی ایفا میکرد. [۴۹]
خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، قم: موسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۱ق، ص۲۴۷-۲۴۹.
حاکم نیشابوری روایتی که نقش نخع در قتل عثمان را قبول میدارد، رد میکند و مینویسد: این حدیث سندیت ندارد، و در ادامه میافزاید: ولی میگویند در نقل آن از اسناد صحیح استفاده شده است. [۵۰]
حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۰۷.
این در حالی است که در روایات سیفی بر نقش نخع و کسانی چون مالک اشتر در قتل خلیفه سوم تصریح شده است. [۵۱]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ترجمه محمدباقر محمودی، بیروت:موسسه الاعلمی، ۱۳۹۴ق، ج۵، ص۵۷۲.
[۵۲]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، ج۴، ص۳۷۲.
۸ - نقش نخعیها در تثبیت حکومت امام علیپس از حادثه «یوم الدار»، شمار کثیری از مهاجران و انصار و سایر مردم که در مدینه بودند، با علی (علیهالسّلام) بیعت کردند. تنی چند از بزرگان نخعی که در زمان بیعت حضور داشتند؛ عبارتند از: مالک اشتر، کمیل بن زیاد و عمرو بن زراره، [۵۳]
مفید، محمد، الجمل، قم: مکتبه الداوری، ص۱۰۸.
مالک اشتر در بین حاضران به ذکر فضایل علی (علیهالسّلام) در علم و تقوا و جایگاه آن حضرت نزد رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرداخت و خطاب به حاضران گفت: «ای مردم! این وصی وصیتکنندگان و وارث علم پیامبران، مبتلا به بلاهای عظیم، دارا ثروتی نیکوست. او کسی است که کتاب خداوند به ایمان او و رسولش (الله) به بهشت رضوان شهادت داد. کسی است که فضایل در او کامل شده و هیچ شکی در گذشتهاش و عملش و فضایلش از اول تا آخر نیست.» [۵۴]
یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۸۱، ج۱، ص۴۷۸.
متن عربی این خطابه به نقل از تاریخ یعقوبی به این شرح است: «ایهاالناس، هذا وصی الاوصیاء، و وارث علم الانبیاء، العظیم البلاء، الحسن الغناء، الذی شهد له کتاب الله بالایمان، و رسوله بجنه الرضوان. من کملت فیه الفضائل، و لم یشک فی سابقته و علمه و فضله الاواخر، و لا الاوائل.» [۵۵]
یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران:علمی و فرهنگی، ۱۳۸۱، ج۲، ص۱۷۹.
مالک در این زمان خود را از تابعان نیکوکار معرفی میکند و بیعت با امام را «بیعت عامه» مینامد. [۵۶]
دینوری، احمد بن داود، اخبار الطوال، ۱۹۶۰م، ص۱۴۳.
برخی مالک را نخستین کسی میدانند که با آن حضرت بیعت کرد. [۵۷]
بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ۱۳۹۴ق، ج۲، ص۲۱۶-۲۱۷.
و در پی او مردم نیز بیعت کردند. [۵۸]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، ج۴، ص۴۳۰-۴۳۴.
[۵۹]
یعقوبی، احمد بن ابییعقوب،تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۸۱، ج۲، ص۱۷۸.
۹ - موقعیت نخعیها در نبرد جملموقعیت نخعیها در نبرد جمل (۳۶ ق) و حضور جدی قبیله نخع در کنار امام علی (علیهالسّلام) در ابعاد نظامی نمود خاصی دارد. اهداف و برنامههای امام (علیهالسّلام) برای برخی از صحابه رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قابل تحمل نبود؛ به همین جهت از بیعت با امام (علیهالسّلام) سر باز زدند و در مکه تجمع کردند. این گروه، مجموعهای شامل ناراضیان خلافت علی (علیهالسّلام)، عمال عثمان و دنیاخواهان بودند که به مقصد بصره حرکت کردند و خزانه آن شهر را چپاول نمودند. ناکثین (پیمانشکنان) برای تحریک مردم و همراه کردن شخصیتهای معروف با خود، به جد تلاش کردند. علی (علیهالسّلام) ! که برای تحقق نخستین برنامههایشان، یعنی از میان برداشتن معاویه از ولایت شام و در دستگرفتن امور آن بلاد، اقدام میکرد، با دریافت اخبار عراق به طرف بصره حرکت کرد. در همین اوقات بود که گروهی از نخعیها به نزد مالک اشتر آمدند و از او خواستند مخفیانه به ناکثین حمله کنند. [۶۰]
ابن ابی شیبه، عبدالله بن محمد، المصنف، تحقیق سعید محمداللحام، بیروت: دارالفکر، ۱۴۰۱ق، ج۷، ص۲۶۲.
[۶۱]
ابن ابی شیبه، عبدالله بن محمد، المصنف، تحقیق سعید محمداللحام، بیروت: دارالفکر، ۱۴۰۱ق، ج۸، ص۷۱.
علی (علیهالسّلام) مردم کوفه را برای حضور در سپاه خلیفه فراخواند. ابوموسی اشعری، والی کوفه، مردم را از این امر بازداشت و جنگ را فقط در «دارالحرب» برای مسلمان جایز دانست. تنها آنچه مانع تحقق نیات والی کوفه گردید، حضور مالک در این شهر و خطابه سفیران امام (علیهالسّلام) در بین مردم بود. یکی از قبایل کوفه که در این نبرد در مقابل ناکثین قرار گرفت، قبیله مذحج و طوایف آن بود. [۶۲]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ترجمه محمدباقر محمودی، بیروت: موسسه الاعلمی، ۱۳۹۴ق، ج۲، ص۲۳۵.
[۶۳]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، بیتا ج۳، ص۵۱۳.
ریاست نخع و فرماندهی میمنه سپاه امام (علیهالسّلام) در این جنگ، بر عهده مالک اشتر بود. وی به رسم معمول و برای تشجیع یارانش رجز میخواند. [۶۴]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ترجمه محمدباقر محمودی، بیروت: موسسه الاعلمی، ۱۳۹۴ق، ج۲، ص۲۳۵-۲۳۷.
به دستور امام گروهی از قبایل همدان و نخع مامور پراکنده کردن مردم از اطراف شتر عایشه شدند. [۶۵]
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بیجا، دارالاحیاء الکتب العربیه، بیتا، ج۱، ص۲۶۵.
۱۰ - موقعیت نخعیها در نبرد صفینجنگ صفین (۳۷ق) نتیجه تجمع احزاب مخالف علی (علیهالسّلام) بود که از سلوک اخلاقی و منش سیاسی امام (علیهالسّلام) ضربه خورده، تاب تحمل عدالتش را نداشتند. دستمایه این گروه، گرفتن انتقام خون خلیفه مقتول، عثمان بود. آنها میگفتند علی (علیهالسّلام) در مورد قاتلان عثمان تساهل کرده است. نتیجه چنین دعاویای بروز حادثهای شد که در تاریخ اسلام کم از حادثه سقیفه نیست. امام (علیهالسّلام) پیش از هر گونه برخورد، لازم میدید دقیقاً مواضع خویش را نسبت به معاویه، سوابق، اهداف و برنامههایش تبیین نماید؛ به همین جهت نامههای آن حضرت به معاویه و حضور سفیران آن حضرت در شام، سند محکم تاریخی برای اثبات و تشریح مواضع دو طرف است. دلایل معاویه برای بیعت نکردن با امام (علیهالسّلام) و ماندن در شام، حکایت از وضوح انحراف در جامعهای است که آن حضرت در آغاز خطبه شقشقیه به آن اشاره میکند. نتیجه این امر، وقوع جنگ صفین بود که محل تلاقی گروه و احزاب گوناگون پس از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تا این زمان محسوب میشد. نبرد صفین تعاریف جدیدی از خلافت، فهم دین و متون دین و اداره جامعه اسلامی را آشکار کرد. علی (علیهالسّلام) بر اساس تقسیمبندی قبایل کوفه، آنها را در هفت لشکر جای داد و برای هر کدام فرماندهی تعیین نمود و فرماندهی قبیله مذحج و اشعر را به نضر بن زیاد حارثی واگذارد. [۶۶]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، بیتا، ج۳، ص۵۶۶.
و مالک بن حارث نخعی را به عنوان فرمانده میمنه و پرچمدار مذحجیان سپاه تعیین کرد. [۶۷]
ابن خلدون، محمد، تاریخ، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بیتا. ج۲، ص۱۷۲-۱۷۴.
مالک در مبارزه با عمروعاص این رجز را خواند: «ای کاش میدانستم عمرو نسبت به من چگونه است. کسی که با او نذرم واجب شد. او کسی است که من تنها او را میطلبم. ای صاحب گدا از من حمایتی مخواه! پیش بیا که من از جنگاوران نخع هستم. سرزنش من عراقی پر صدا را چگونه میبینی؟!» [۶۸]
منقری، نصربن مزاحم، وقعه صفین، عبدالسلام محمدهارون، الطبعه الثانیه، بیجا، الموسسه العربیه الحدیثه، ۱۳۸۲ق، ص۱۶۹-۱۷۰.
در مورد دیگر رجزهای مالک در نبرد صفین، [۶۹]
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بیجا، دارالاحیاء الکتب العربیه، بیتا، ج۳، ص۳۲۷-۳۲۹
[۷۰]
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بیجا، دارالاحیاء الکتب العربیه، بیتا، ج۵، ص۲۲۵.
علاوه بر مالک، دیگر نخعیان، چون سنان بن مالک و حارث بن همام رزمهایی با شامیان داشتند. [۷۱]
منقری، نصربن مزاحم، وقعه صفین، عبدالسلام محمدهارون، الطبعه الثانیه، بیجا، الموسسه العربیه الحدیثه، ۱۳۸۲ق، ص۱۷۲-۱۷۳.
قبیله نخع بهویژه در «لیله الهریر» به جد جنگیدند. در نتیجه ابی بن قیس نخعی کشته و پای برادرش علقمه قطع شد. [۷۲]
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بیجا، دارالاحیاء الکتب العربیه، بیتا، ج۵، ص۲۲۵.
بشر نخعی و شخیربن یحیی نخعی نیز کشته شدند. [۷۳]
خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، قم: موسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۱ق، ص۲۴۵-۲۴۷.
علی (علیهالسّلام) نیز در خطبهای فضایل، استقامت، خلوص و فداکاری قبیله نخع را در نبرد صفین ستود. [۷۴]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، بیتا، ج۳، ص۲۲۲.
معاویه که توان مقابله نظامی با سپاه عراق را نداشت، اقدام به طرح نیرنگ کرد تا سپاه عراق را از هم پراکنده سازد. طرح حکمیت یکی از مکاریهای معاویه در این زمان بود. ناهمگونی و فریبخوردگی سپاه عراق، امام (علیهالسّلام) را برای پذیرش مشروط حکمیت مجبور ساخت؛ اما پیشنهاد ایشان برای داوری در بین دو سپاه، مالک اشتر و عبدالله بن عباس بود، ولی عراقیان بر حکمیت ابوموسی اشعری اتفاق کردند. [۷۵]
منقری، نصربن مزاحم، وقعه صفین، عبدالسلام محمدهارون، الطبعه الثانیه، بیجا، الموسسه العربیه الحدیثه، ۱۳۸۲ق، ص۴۸۹-۴۹۲.
بدین ترتیب جنگ صفین که نزدیک بود با غلبه سپاه عراق خاتمه یابد، با توطئههای معاویه و سادگی خشکه مقدس نماهای کوفه و تعجیل کوفیان، بازتابی ناخوشایند برای عموم جامعه اسلامی بر جای گذاشت.۱۱ - موقعیت نخعیها در نبرد نهروانجنگ نهروان (۳۸ ق) آخرین برخورد نظامی امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در زمان خلافتش بود که با غلبه سپاهیان آن حضرت پایان گرفت. موافقان نخستین حکمیت و مخالفان نهایی از سپاه عراق جدا شدند و در دهکده «حروراء» مستقر شدند تا با افزایش نیرو در مقابل امام علی (علیهالسّلام) بایستند. قبیله نخع در ترکیب قبیلهای سپاه خوارج قرار نداشت. [۷۶]
بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، ترجمه محمدباقر محمودی، بیروت: موسسه الاعلمی، ۱۳۹۴ق، ج۲، ص۳۷۱.
به علاوه نخعیها در سرکوب گروهی از خوارج که فروه بن نوفل اشجعی رهبری آنها را بر عهده داشت، نقش داشتند؛ از جمله بزرگان نخعی که در نبرد با خوارج حضور داشتند، میتوان به بکر بن هوزه و حنان بن هوزه اشاره کرد. [۷۷]
منقری، نصربن مزاحم، وقعه صفین، عبدالسلام محمدهارون، الطبعه الثانیه، بیجا، الموسسه العربیه الحدیثه، ۱۳۸۲ق، ص۲۸۶-۲۸۷
[۷۸]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، بیتا، ج۴، ص۶۴.
۱۲ - کارگزاران نخعی امام علیکارگزاران نخعی امام علی (علیهالسّلام) عبارتند از: ۱۲.۱ - مالک اشترمالک بن حارث بن عبد یغوث سلمی نخعی حارثی، یکی از بزرگان تاریخ اسلام و تشیع است. مالک پیش از اسلام در یمن به دنیا آمد و دوران پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را درک کرد. [۷۹]
عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییزالصحابه، تحقیق عادل احمد و عبدالموجود، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق، ج۱۰، ص۱۰.
او در فتوحات اسلامی حضور داشت و در «یرموک» یک چشمش را از دست داد؛ به همین جهت او را «اشتر» میگفتند. شاهد خطبه عمر بن خطاب در جابیه و از تابعانی بود که در کوفه ساکن شد و رئیس نخع در این شهر بود. [۸۰]
عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییزالصحابه، تحقیق عادل احمد و عبدالموجود، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۱۲.
در دوران عثمان به دلیل انحراف دستگاه خلافت از مسیر اسلامی و تخلف و تجملگرایی خلیفه و عمال ناکارآمد او و سودجویی امویان در ولایاتی چون عراق، همراه کوفیان اعتراض کرد و به شام تبعید شد. او و همراهانش در نهایت توانست والی کوفه را عزل نمایند؛ چه اینکه تقاضای مردم برای آنکه خلیفه اصلاح شود و از اقداماتش عدول کند، بی نتیجه ماند؛ به همین جهت مالک و بزرگان کوفه به مدینه آمدند و خلیفه به قتل رسید. [۸۱]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، بیتا، ج۴، ص۱۴۸.
مالک پیش از وقوع نبرد صفین، والی امام (علیهالسّلام) در سرزمین جزیره، [۸۲]
ابن خیاط، بیتا، «الف»، ص۱۵۱
که شامل موصل، نصیبین، دارا، سنجار، آمد، میافاررقین، هیت و عانات میشد، گردید. دینوری درباره موقعیت مالک در این دوره مینویسد: «و ما غلب علیها من ارضی الشام.» [۸۳]
دینوری، ابوحنیفه احمدبن داوود، الاخبار الطوال، عبدالمنعم عامر، بیجا، دارالاحیاء الکتب العربیه، ۱۹۶۰م، ص۱۵۴-۱۵۵.
مالک در این منطقه با ضحاک بن قیس فهری، والی معاویه، در مکانی در جزیره، مابین حران و رُقه که «مرج» نامیده میشد، جنگید. با آمدن نیروهای کمکی از شام، مالک به موصل بازگشت تا اینکه مقدمات جنگ صفین فراهم شد. [۸۴]
دینوری، ابوحنیفه احمدبن داوود، الاخبار الطوال، عبدالمنعم عامر، بیجا، دارالاحیاء الکتب العربیه، ۱۹۶۰م، ص۱۵۴-۱۵۵.
او پس از جنگ صفین و در سال ۳۸ قمری به دستور امام (علیهالسّلام) به مصر اعزام شد. امام (علیهالسّلام) نامهای درباره شیوه مملکت داری به مالک نوشت که شروح زیادی بر آن نوشته شده است. [۸۵]
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بیجا، دارالاحیاء الکتب العربیه، بیتا، ج۱۷، ص۱۵۱-۱۵۳.
بر همین اساس، امام (علیهالسّلام) دو نامه هم به امرای حبشه نوشت و آنان را از جایگاه مالک آگاه ساخت و مامورشان کرد اوامر او را اطاعت کنند. [۸۶]
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بیجا، دارالاحیاء الکتب العربیه، بیتا، ج۱۵، ص۹۸.
اما مالک هیچ گاه در مصدر امور ولایت مصر قرار نگرفت. او بر اثر دسیسه معاویه در نزدیکی «قلزم» به شهادت رسید. ابن خلدون معتقد است مالک به مرگ طبیعی از دنیا رفت. [۸۷]
ابن خلدون، محمد، تاریخ، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بیتا، ج۴، ص۲۹۴.
[۸۸]
ابن حبان، محمد، الثقات، حیدرآباد دکن: موسسه الکتب الثقافه، ۱۳۹۳ق، ج۵، ص۳۸۹
[۸۹]
ابن خیاط، بیتا، «ب»، ص۲۴۸.
[۹۰]
اصبهانی، ابونعیم، ذکر اخبار اصبهان، مطبعه لیدن، ۱۹۳۴م، ج۲، ص۳۱۸.
مالک از فرماندهان و دلاوران سپاه علی (علیهالسّلام) در جنگهای جمل و صفین و نهروان بود. [۹۱]
ابن حبان، محمد، الثقات، حیدرآباد دکن: موسسه الکتب الثقافه، ۱۳۹۳ق، ج۵، ص۳۸۹.
امام علی (علیهالسّلام) در رثای مالک بسیار افسوس خورد. [۹۲]
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت: دارالفکر، ۱۴۱۵ق، ج۵۴، ص۳۸۰
[۹۳]
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت: دارالفکر، ۱۴۱۵ق، ج۵۴، ص۳۹۰-۳۹۳.
و در سوگنامه خود برای مالک، آیه ارجاع خواند و مرگش را از اعظم مصایب بعد از رحلت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دانست. [۹۴]
ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، تحقیق سید جلال الدین ارموی، بیجا، بهمن، بیتا، ج۱، ص۱۶۹.
و افراد بسیاری در رثای مالک شعر سرودند. [۹۵]
.ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بیجا، دارالاحیاء الکتب العربیه، بیتا، ج۶، ص۷۷.
وجود مالک به امام علی (علیهالسّلام) نیرو میداد. [۹۶]
ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، تحقیق سید جلال الدین ارموی، بیجا، بهمن، بیتا، ج۱، ص۲۶۵.
و برای دشمنانش چنان بود که آنان را منفعل میساخت. بیجهت نیست که معاویه از او میترسید.ابن ابی الحدید معتزلی، مالک را معروفتر از ابوهذیل در بین معتزلیان میداند و در مقامش قلمفرسایی کرده و مینویسد: «و کان حارباً شجاعاً رئیساً من اکابر الشیعه و عضمائها و شدید التحقق بولاء امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) و نصره.» [۹۷]
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بیجا، دارالاحیاء الکتب العربیه، بیتا، ج۱۵، ص۹۵.
ابن عساکر درباره او آورده است: «فارس شاعر صاحب علیاً.» ؛ البته نباید از جعلیات و تحریفاتی که در مورد مالک در گزارشهای مکتوب آمده، غافل ماند. ابن عساکر روایتی نقل میکند که پذیرش آن، با توجه به شخصیت مالک و اخبار گزارشهای دیگر به عنوان یک حقیقت تاریخی، محال به نظر میرسد. او مینویسد: عمر در مورد مالک زمانی که او به مدینه آمده بود، گفت: «وای بر این امت از تو و فرزندت که در آن روز از تو بر عصبیت خواهند بود.» [۹۸]
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت: دارالفکر، ۱۴۱۵ق، ج۵۶، ص۳۷۷-۳۷۸.
متن عربی این سخن به نقل از کتاب تاریخ دمش به این شرح است: «ویل لهذه الامه منک و من ولدک ان المؤمنین منک یوماً عصبیاً.» [۹۹]
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت: دارالفکر، ۱۴۱۵ق، ج۵۶، ص۳۷۷-۳۷۸.
صاحب تاریخ دمش به روایت از شعبی مینویسد: امام علی (علیهالسّلام) بر مالک خشم گرفت، ولی مالک آن حضرت را راضی کرد تا او را به مصر بفرستد. شعبی در مورد شهادت مالک در «قلزم» هم روایتی آورده که پذیرش آن با توجه به دیگر روایات تاریخی و دلایل متقن، قابل قبول نیست. [۱۰۰]
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت: دارالفکر، ۱۴۱۵ق، ج۵۶، ص۳۸۸-۳۹۰.
امام علی (علیهالسّلام) در رثای مالک گفته بود: «خدا مالک را [[|رحمت]] کند که او برای من، مثل من برای رسول الله (علیهالسّلام) بود.» [۱۰۱]
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بیجا، دارالاحیاء الکتب العربیه، بیتا، ج۱۵، ص۹۵-۹۹.
متن عربی این سخن به شرح زیر است: «یرحم الله مالکاً فلقد کا لی کما کنت لرسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم).» [۱۰۲]
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بیجا، دارالاحیاء الکتب العربیه، بیتا، ج۱۵، ص۹۵-۹۹.
در مورد فضایل اخلاقی مالک گفتهاند: سخی بوده و در این زمینه، گوی سبقت را از رقبای خود ربوده است. [۱۰۳]
ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، تحقیق سید جلال الدین ارموی، بیجا، بهمن، بیتا، ج۱، ص۷۹.
[۱۰۴]
ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، تحقیق سید جلال الدین ارموی، بیجا، بهمن، بیتا، ص۱۶۷-۲۶۵.
اشعار و رجزهای مالک در میدانهای نبرد در مقابل دشمنان امام علی (علیهالسّلام) معروف است. [۱۰۵]
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بیجا، دارالاحیاء الکتب العربیه، بیتا، ج۱۵، ص۱۰۱-۱۰۳.
[۱۰۶]
منقری، نصربن مزاحم، وقعه صفین، عبدالسلام محمدهارون، الطبعه الثانیه، بیجا، الموسسه العربیه الحدیثه، ۱۳۸۲ق، صفحات متعدد.
مالک در زمینه حدیث، در ردیف «ثقات» قرار دارد. [۱۰۷]
ابن حبان، محمد، الثقات؛ حیدرآباد دکن: موسسه الکتب الثقافه، ۱۳۹۳ق، ج۵، ص۳۸۹.
و از علی (علیهالسّلام)، امذر، ابوذر، عمربن خطاب، [۱۰۸]
مزی، یوسف، تهذیب الکمال، تحقیق بشار عواد، الطبعه الرابعه، بیجا، موسسه الرساله، ۱۴۰۶ق، ج۲۷، ص۱۲۶.
پدرش حارث، ابووائل، شقیق، سلمه، عبدالله ربیعه، ابن عباس، ابوالاحوص، علقمه بن قیس، عمار یاسر، ابومیسر، ابوسعید خدری و دیگران به نقل روایت پرداخته است. ابراهیم نخعی، [۱۰۹]
اعمش مزی، یوسف، تهذیب الکمال، تحقیق بشار عواد، الطبعه الرابعه، بیجا، موسسه الرساله، ۱۴۰۶ق، ص۱۲۹.
ابوحسان الاعرج، کنانه، عبدالرحمن بن یزید نخعی، علقمه بن قیس، مخرمه بن ربیعه، عمرو بن غالب همدانی و نخعیون نیز از او به نقل روایت پرداختهاند. ابن سعد، مالک را در ردیف طبقه اول تابعین قرار داده است. [۱۱۰]
عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییزالصحابه، تحقیق عادل احمد و عبدالموجود، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق، ج۱۰، ص۱۰.
۱۲.۲ - هانی بن هوزه نخعیاو در جنگ نهروان نائب امام (علیهالسّلام) در کوفه بود. [۱۱۱]
ابن خیاط، بیتا، «الف»، ص۱۵۲.
۱۲.۳ - کمیل نخعیکمیل بن زیاد بن هیک صهبانی نخعی (مقتول در ۸۳ ق) از مشاهیر نخعی، تابعی و مکنی به «ابن عبدالله» و «ابن عبدالرحمن» است. [۱۱۲]
عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییزالصحابه، تحقیق عادل احمد و عبدالموجود، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۴۰۲.
در نبرد قادسیه شرکت کرد و در زمان عثمان به شام تبعید شد. [۱۱۳]
طبری، محمدبن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، بیتا، «ب»، ج۴، ص۱۴۸.
از معتمدین و اصحاب السر (رازدار) امام علی (علیهالسّلام) بود. [۱۱۴]
نقوی، حسین، عبقات الانوار، قم: موسسه البعثه، ۱۴۰۶ق، ج۶، ص۱۸۰.
کمیل در صفین حضور داشت و والی امام (علیهالسّلام) بر هیت بود. ابن سعد درباره وی آورده است: «کان شریفاً مطاعاً فی قومه.» کمیل از رؤسای شیعی بود که در واقعه «دیرجماجم» شرکت داشت و پس از جنگ، به دستور حجاج ثقفی به قتل رسید. [۱۱۵]
ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت: دارصادر، بیتا، ج۶، ص۱۷۹
[۱۱۶]
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بیجا، دارالاحیاء الکتب العربیه، بیتا، ج۱۷، ص۱۵۰.
در منابع از او با عنوان «شیعه» و از خاصان علی (علیهالسّلام) یاد کردهاند. [۱۱۷]
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بیجا، دارالاحیاء الکتب العربیه، بیتا، ص۱۴۹-۱۵۰.
ابن حجر و ابن عساکر او را در زمره رؤسای شیعه آوردهاند؛ ولی ابن عمار به اشتباه معتقد است او واقفی بوده است. [۱۱۸]
عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییزالصحابه، تحقیق عادل احمد و عبدالموجود، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۴۰۲.
کمیل در کوفه سکونت گزید و از عباد آن شهر محسوب میگردید. [۱۱۹]
مزی، یوسف، تهذیب الکمال، تحقیق بشار عواد، الطبعه الرابعه، بیجا، موسسه الرساله، ۱۴۰۶ق، ج۲۴، ص۲۱۸.
او در بین قومش مطاع بود. [۱۲۰]
ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت: دارصادر، بیتا، ج۶، ص۲۱۷.
بسیاری از راویان کوفی، از جمله راویان نخعی از او روایت نقل کردهاند. کمیل از امام علی (علیهالسّلام)، عثمان، عبدالله بن مسعود، [۱۲۱]
ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت: دارصادر، بیتا، ج۶، ص۱۷۹؛ ابن عساکر، ۱۴۱۵ق، ج۵۰، ص۲۴۷.
ابومسعود و ابوهریره، [۱۲۲]
عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییزالصحابه، تحقیق عادل احمد و عبدالموجود، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۴۲
به نقل روایت پرداخته است و ابواسحاق سبیعی، عباس بن ذریح، عبدالله بن یزید صهبانی، عبدالرحمن بن عباس و اعمش از وی روایت نقل کرده و او را «ثقه قلیل الحدیث» گفتهاند. [۱۲۳]
ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت: دارصادر، بیتا، ج۶، ص۱۷۹
[۱۲۴]
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت: دارالفکر، ۱۴۱۵ق، ج۵۰، ص۲۴۹-۲۵۸.
[۱۲۵]
عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییزالصحابه، تحقیق عادل احمد و عبدالموجود، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۴۰۲.
کمیل در سال ۸۳ هجری پس از واقعه «دیر جماجم» به دستور حجاج ثقفی در سن هفتاد سالگی به قتل رسید. [۱۲۶]
ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت: دارصادر، بیتا، ج۶، ص۲۱۷
[۱۲۷]
عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییزالصحابه، تحقیق عادل احمد و عبدالموجود، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۴۰۲.
امام (علیهالسّلام) کمیل را با تعدادی از یاران خود به «هیت» فرستاد. این، همزمان با طرح غارات معاویه بود؛ سفیان بن عفوف غامدی انبار را غارت کرده بود. کمیل به یارانش دستور داد در حمله به سفیان پیشقدم شوند، اما این کار باعث اتلاف نیروهایش از یک طرف و غارت هیت از سوی دیگر شد. این امر باعث ناراحتی امام (علیهالسّلام) شد و امام (علیهالسّلام) به کمیل نوشت در مورد برنامههایش تجدید نظر کند. امام (علیهالسّلام) با تقویت نیروهای تحت امر کمیل و با دادن فرصت به او به پیروزی دست یافت. [۱۲۸]
ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، تحقیق سید جلال الدین ارموی، بیجا، بهمن، بیتا، ج۲، ص۴۷۲.
[۱۲۹]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ترجمه محمدباقر محمودی، بیروت: موسسه الاعلمی، ۱۳۹۴ق، ج۲، ص۴۷۳-۴۷۸
[۱۳۰]
امام علی (علیهالسّلام)، نهج البلاغه، سیدرضی، ترجمه محمد دشتی، قم: صفحه نگار، ۱۳۸۰، نامه۶۱
[۱۳۱]
مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معاد الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم: دارالهجره، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۴۲۲
[۱۳۲]
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بیجا، دارالاحیاء الکتب العربیه، بیتا، ج۱۷، ص۱۴۹.
از مهمترین دستورالعملهای اخلاقی امام علی (علیهالسّلام) داستانی است که برای کمیل بن زیاد نخعی پیش آمد. امام (علیهالسّلام) کمیل را به همراه خود به خارج از کوفه (جبان) برد و مدتها با او سخن گفت. محورهای عمده سخنان امام (علیهالسّلام) در مورد جایگاه دانش و اقسام دانشمندان و اخباری از ظهور حضرت مهدی(عجاللهتعالیفرجهالشریف) و ویژگیهای یاران ایشان بود. امام (علیهالسّلام) در بخشی از این کلام میفرماید: «ای کمیل! دانش بهتر از مال است؛ زیرا علم نگهبان توست و مال را تو نگهبان باشی، مال با بخشش کاستی پذیرد، اما علم با بخشش فزونی گیرد و مقام و شخصیتی که با مال به دست بیاید، با نابودی، نابود میگردد.»؛ و در جای دیگر میفرماید: «ای کاش کسانی را مییافتم که میتوانستند آن را بیاموزند. آری تیزهوشانی مییابم، اما مورد اعتماد نمیباشند؛ دین را وسیله دنیا قرار داده و با نعمتهای خدا بر بندگان و با برهانهای الهی بر دوستان خدا فخر میفروشند.» امام (علیهالسّلام) پس از برشماری اقسام جویندگان علم میافزاید: «و چنین است که دانش با مرگ دارندگان دانش میمیرد.» [۱۳۳]
امام علی (علیهالسّلام)، نهج البلاغه، سیدرضی، ترجمه محمد دشتی، قم: صفحه نگار، ۱۳۸۰. ۱۳۸۰، حکمت ۱۴۷.
[۱۳۴]
ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، تحقیق سید جلال الدین ارموی، بیجا، بهمن، بیتا، ج۱، ص۱۴۸-۱۵۴.
۱۳ - قیام حجربن عدی کندی (۵۱ ق)تمهیدات و فتنهها علیه اهلبیت (علیهالسّلام)، دشمنی با مردم عراق، ناسزاگویی به امام علی (علیهالسّلام)، شکنجه شیعیان، تناقض در رفتارهای سیاسی و مذهبی و شدت عمل در ولایات، از مهمترین کارهای معاویه در زمان خلافتش بود. همین امر، باعث شد حجر بن عدی همراه با برخی از شیعیان کوفه علیه اقدامات معاویه واکنش نشان داده و دست به قیام بزند. حجر پیش از این در کنار امام علی (علیهالسّلام) در جنگهای جمل و صفین حضور یافته بود. [۱۳۵]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، بیتا، ج۴، ص۱۹۰.
[۱۳۶]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، بیتا، ج۶، ص۲۰۵.
[۱۳۷]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، بیتا، ج۶، ص۲۱۸.
زیاد بن ابیه، والی اموی عراق، با تهدید و مرعوب کردن رؤسای کوفه، آنها را علیه حجر و یارانش بسیج کرد؛ به طوری که او متواری شد و به خانه عبدالله بن حارث، برادر مالک اشتر رفت. به روایت بلاذری، عبدالله او را با خوشرویی پذیرفت. [۱۳۸]
بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، ترجمه محمدباقر محمودی، بیروت: موسسه الاعلمی، ۱۳۹۴ق، ج۴، ص۲۴۹.
طبری نیز آورده است: ابن حارث همراه سایر سران قبایل کنده و بجیله از زیاد خواستند حجر را امان دهد؛ اما زیاد به وعده خود وفا نکرد و با آمدن حجر، او را زندانی کرد. [۱۳۹]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، بیتا، ج۴، ص۱۹۶.
با این حال ابن خلدون مینویسد: چون زیاد از همه قبایل خواسته بود حجر را محاصره کنند، سران کوفه که عبدالله بن حارث هم در بین آنان بود شهادت دادند. حجر در کوفه علیه معاویه شورش کرده است. عبدالله بن حارث بعد از مدتی به عنوان والی امویان در «ارمنیه» منصوب گردید. [۱۴۰]
ابن خلدون، محمد، تاریخ، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بیتا، ج۳، ص۲۳-۲۴.
نگاهی بهاران حجر و کسانی که شهادت نامه زیاد علیه حجر را امضا کردند، نشان دهنده عدمتمایل و یاری نخع از حجر است.طبری مینویسد: ریاست دو قبیله «مذحج» و «اسد» در این زمان بر عهده ابوبرده بن ابوموسی اشعری بود. وی در زمره کسانی بود که در یک استشهاد گروهی، شهادت داد حجر علیه خلیفه قیام کرده و در صدد اخراج عامل کوفه است؛ به علاوه کوفیان را به سوی آل ابوطالب دعوت میکند. [۱۴۱]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، بیتا، ج۴، ص۱۹۳-۱۹۴.
[۱۴۲]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، بیتا، ج۴، ص۱۹۹).
این قیام، همچنین بیانگر تفرقه موجود میان شیعیان و تعلقاتی است که هر کدام را وا میداشت به سبب منافع قبیلهای و شخصی خود، علایق دینی و سیاسی شان را زیر پا بگذارند.سرانجام حجر در سال ۵۲ هجری در مرج عذراء به همراه چند تن از یارانش کشته شد. [۱۴۳]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، بیتا، ج۴، ص۱۹۴-۱۹۶.
و یک بار دیگر مواضع کوفیها علیه مخالفان اهلبیت (علیهالسّلام) بینتیجه ماند. در ارزیابی حرکت حجر باید گفت: خواستههای حجر همان اهدافی بود که بیشتر کسانی که در کوفه جنبشی در قرن نخست داشتند، به دنبال آن بودند؛ یعنی حق خلافت برای آل ابوطالب را میتوان در شعارها و منش سیاسی آنها دنبال کرد. این نخستین قیامی بود که حقانیت اهل بیت (علیهالسّلام) را پس از صلح نامه سال ۴۱ هجری به صورت علنی مطرح میکرد.۱۴ - موقعیت نخع در قیام حسین بن علیمرگ معاویه در نیمه شب ماه رجب سال شصت هجری، شیعیان کوفه را به فکر دعوت از حسین بن علی (علیهالسّلام) و زمینهسازی برای حکومت آن حضرت انداخت. یزید بن معاویه در شام به خلافت نشست. کارهایش نه بویی از توانمندی اداری قلمرو اسلامی را داشت و نه حداقل در ظاهر با تعالیم دینی همسویی داشت. والی کوفه، نعمان بن بشیر، در دستگیری مخالفان بنی امیه تساهل میکرد. حسین بن علی (علیهالسّلام) برای اطمینان از دعوت کوفیها، مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد. اوضاع به گونهای بود که امام (علیهالسّلام) را رهسپار عراق کرد، اما دسیسههای یاران اموی کوفه، همه چیز را تغییر داد. مسلم در یک برخورد نظامی، رویاروی امویان قرار گرفت. وی سپاهی فراهم کرد که با ترکیب قبیلهای منظم شده بود. فرماندهی دو قبیله اسد و مذحج و پیادگان، بر عهده مسلم بن عوسجه اسدی بود. [۱۴۴]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، بیتا، ج۴، ص۲۷۵.
هانی بن عروه مرادی، رئیس مذحجیان کوفه، به سبب همکاری با مسلم دستگیر شد و پس از شهادت مسلم، به قتل رسید. [۱۴۵]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، بیتا، ج۴، ص۲۸۴.
وقتی عبیدالله بن زیاد، عمر بن سعد وقاص را به میدان کربلا اعزام میکرد، رؤسای قبایل حمیر، نخع، انصار و ربیعه در مسجد جمع شدند و از عمر بن سعد خواستند از مواجهه با فرزند رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) امتناع کند. [۱۴۶]
شمس الدین، محمد مهدی، انصار الحسین، الطبعه الثانیه، بیجا، الدار الاسلامیه، ۱۴۱۰ق، ص ۱۹۸-۱۹۹.
فاجعه عاشورا شکل گرفت، در حالی که هفت تن از شهدای کربلا از مذحج بودند. [۱۴۷]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، بیتا، ص۳۳۶.
در برابر اینان، سنان بن انس نخعی قرار داشت که در سپاه کوفه و قاتل امام حسین (علیهالسّلام) بود. سنان تا زمان امارت حجاج بن یوسف زنده بود و از طرف او مورد تحسین و تجلیل قرار گرفت. [۱۴۸]
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت: دارالفکر، ۱۴۱۵ق، ج۵۶، ص۳۶۸.
۱۵ - موقعیت نخعیها در حرکت مختار(۶۶ ق)حرکت توابین، جنبش کوفیها و تزلزل موقعیت امویان در عراق، زمینه تلاش مختار برای اقدام علیه خلافت را فراهم آورد. او محبان اهل بیت (علیهالسّلام) را دور خود جمع کرد. مختار رؤسای کوفی را به خود نزدیک ساخت و از آنها برای پیشبرد اهداف خود بهره برد. [۱۴۹]
ابن خلدون، محمد، تاریخ، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بیتا، ج۳، ص۲۴.
مختار بن ابی عبیده ثقفی ، ابراهیم بن اشتر را با نامهای که ادعا میکرد از جانب محمد حنفیه آمده و به او اعلام شده است، با خود همراه ساخت. ابراهیم در طی نبردهای مکرر، والی عراق را مغلوب ساخت. [۱۵۰]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، بیتا، ج۴، ص۵۶۰.
و زمینه تشکیل دولتی کوچک را برای مختار در کوفه و نواحی اطراف آن فراهم آورد. مختار بر اساس کتاب خدا، سنت، حمایت از اهلبیت (علیهالسّلام) و بیان وعدههایی، از مردم بیعت گرفت. [۱۵۱]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، بیتا، ج۴، ص۵۶۱.
مختار در «جنگ خازر» انتقام خون شهدای کربلا را گرفت. خازر رودی است بین اربل و موصل که در آنجا روستایی به همین نام وجود دارد که به مردمش خازر میگفتند. [۱۵۲]
حموی، یاقوت، معجم البلدان، بیروت: داراحیاء التراث العربی، ۱۳۹۹ق/ ۱۹۷۹م، ج۲، ص۳۳۸.
در این جنگ، ابراهیم بن اشتر نخعی فرمانده کل سپاه، عبدالرحمن بن عبدالله نخعی فرمانده خیل (سواران) و طفیل بن لقیط نخعی فرمانده پیادگان سپاه مختار بودند. شعار مختار و یارانش در این جنگ «یا لثارات الحسین» بود. پس از پایان نبرد، ابراهیم نیروهای خود را به ولایات اطراف اعزام نمود که در بین ایشان افرادی از قبیله نخع هم بودند. [۱۵۳]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، بیتا، ج۴، ص۵۵۳-۵۵۴.
سرانجام مختار در «جنگ مذار» در مقابله با مصعب بن زبیر شکست خورد و در دارالاماره کوفه محاصره شد؛ اما ابراهیم نخعی از زبیریون امان خواست. مصعب پس از غلبه بر مختار و تصرف کوفه، کوفیان را با عبارتی چون «شیعه الرسول و آل رسول.»، «اعوان الحق»، «انصار الضعیف» و یا «اهل الدین» خطاب میکرد. [۱۵۴]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، بیتا، ج۴، ص۵۶۰-۵۶۱.
که خود میتواند توصیفی از روانشاسی مذهبی مردم کوفه در حوادث قرن نخست هجری باشد.ترکیب قبیلهای سپاه مختار در این جنگها، عبارت بودند از: قبایل کنده، ازد، بجیله، نخع، خثعم، قیس، رباب، اسد، تمیم و همدان که از قبایل نزاری و یمنی هر دو در سپاه حضور داشتند. [۱۵۵]
دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، الاخبار الطوال، عبدالمنعم عامر، بیجا، دارالاحیاء الکتب العربیه، ۱۹۶۰م، ص۲۹۵-۲۹۹.
ابراهیم و کوفیان در جنگ مسکن در کنار امویان و در مقابله با مصعب قرار گرفتند. مصعب توسط ورقاء نخعی به قتل رسید. [۱۵۶]
طبری، محمد بن جریر، الرسل و الملوک (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت: موسسه الاعلمی، بیتا، ج۴، ص۵۶۶.
۱۶ - واقعه دیر جماجمموقعیت نخع در جنبش ابن اشعث و واقعه دیر جماجم (۸۶ ق)، آخرین باری که از نقش نخع در تحولات قرن نخست هجری سخن به میان آمده، واقعه «دیر جماجم» است. علت وقوع این حادثه آن بود که عبدالرحمن بن اشعث بن قیس کندی که پیش از این سردار امویان بود، امیر عراق و خلیفه اموی را خلع نمود و برای مدتی امور قسمتهایی از ایران و عراق را در قبضه گرفت. حرکت ابن اشعث مورد توجه برخی از بزرگان و مشاهیر علمی و مذهبی عراق قرار گرفت و به او پیوستند؛ اما ابن اشعث و سپاهش در مقابل حجاج بن یوسف ثقفی در نبرد دیر جماجم شکست خورد و به قتل رسید. به دستور حجاج هر کسی که از این واقعه جان سالم به در برده بود نیز کشته شد. یکی از این افراد کمیل بن زیاد نخعی بود. [۱۵۷]
ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت: دارصادر، بیتا، ج۶، ص۱۷۹.
در سایر تحولاتی که در قرن اول هجری رخ داد، گزارشی درباره نقش نخع در آنها ثبت نگردیده است.علاوه بر این، باید از شخصیتهای برتر نخع که در عرصههای اجتماعی و فرهنگی قرن نخست هجری سهیم بودهاند به افرادی چون علقمه بن قیس (م ۶۵/۶۳ ق)، اسودبن یزید (م ۷۶ ق)، عبدالرحمان بن یزید، همام بن حارث (م ۶۱ ق)، عریان بن الهیثم، عمرو بن زراره بن قیس، یزید بن معاویه و عابس بن ربیعه اشاره کرد. [۱۵۸]
ابن خیاط، بیتا، «ب»، ص۲۴۸.
۱۷ - نتیجهگیری۱. نخع در بین قبایل معروف یمنی و مذحجی، جایگاه ویژهای در تحولات صدر اسلام، فتوح و تطورات خلافت اسلامی داشته است. توجه به تعدد نیروهای نخعی در فتوحات و نقش آنها در اواخر خلافت عثمان و شکلگیری خلافت امام علی (علیهالسّلام) مؤید این مدعاست. ۲. فهم سیاسی و اجتماعی نخعیها و نزدیکی به اهل بیت (علیهالسّلام) سبب گردیده این گروه در حوادثی که در طی تطور سیاسی تاریخ شیعه رخ داده، نقش مؤثری ایفا کنند. این امر در مورد میراث فرهنگی و شیعی که نخعیها در حفظ و انتقال آن سهیم بودهاند نیز به اثبات رسیده است. ۳. اگرچه به طور کلی قبیله مذحج و طوایف آن، که نخعیها را هم شامل میشود. در کنار اهل بیت (علیهالسّلام) قرار گرفتند، ولی در برابر اینان سنان بن انس نخعی، قاتل امام حسین (علیهالسّلام) در روز عاشورا نیز قرار داشته است. ۴. بزرگان نخعی در تثبیت، ترویج و تایید اهداف و برنامههای اهل بیت (علیهمالسّلام) به ویژه در خلافت امام علی (علیهالسّلام) نقش مهمی داشتهاند؛ به طوری که امام (علیهالسّلام) آنها را بازوهای اجرایی و رازدار خود میدانست. پس از صلحنامه معاویه با امام حسن (علیهالسّلام) آنچه از قبیله نخع ثبت گردیده، منحصر به شخصیتهایی است که جذب برخی تحرکات عقیدتی و اجتماعی علیه امویان میشدند که این خود میتواند گرایشها و مواضع قبیله نخع در قرن نخست هجری را با توجه به سابقه تاریخی این قبیله و سکونت آنان در کوفه که برای امویان بسیار خطرساز بود. مشخص نماید؛ با این حال قبیله مذحج به سبب حمایت از اهل بیت (علیهالسّلام) پیوسته معروف بوده است. ۱۸ - پانویس
۱۹ - منبعموسسه شیعهشناسی، فصلنامه علمی پژوهشی شیعهشناسی، سال ششم، شماره۲۲. |